کتاب شعر اندر هوای دلدار (دفتر اول)

این دل نه تاب دارد، ای ناقه پای بردار

ساقی زیادتر ده، امشب سبوی جانان

نقشی زنم به جامی، بر یاد طره یار

بر غمزه‌ای دلم گشت، مجنون بوی لیلی

وای از دمی که افتاد، چشمم به چشم دلدار

با ماه شکوه‌ها از، زلف سیاه کردم

ای شب نظاره گر باش، بر حال چشم خونبار

گفتم خیال لعلت، برده‌است عقل و هوشم

گفتا خموش غایب مجنون شنید اسرار

ای آفتاب خوبی، داد از غم جدایی

پرده گشای از چهر، کز جان شوم خریدار

آئینه جمالت، جام جهان نمایم

برلعل دلربایت، گشتم ز جان گرفتار

رندیم و مفلسانیم در کوی پاک بازان

هر شب به کف پیاله، مست و خراب و خمار

از جان تو بندگی کن، بر خاندان عصمت

تا بر فلک برآیی، سر بر سپهر دوار